اسم ها گاهی نقل کننده یک روایت تاریخی هستند، خاصه اگر بر سر در یک کوچه یا خیابان قدیمی ماندگار شده باشند؛ مثل گذرهای باریک اطراف حرم مطهر که اندک نشانه ها از هویت ارض اقدس را در خود زنده نگه داشته اند. کوچه کشمیری ها یکی از همین نشانه هاست که در سالروز استقلال پاکستان به سراغش رفته ایم؛ قومی که روزگاری در مشهد همسایه ما و مجاور امام مهربانی ها بوده اند و در حد توانشان، چرخ تجارت شهر را می چرخانده اند.
سوای این ها به گفته علی نجف زاده در کتاب «گروه های مهاجر به مشهد از صفویه تاکنون» پیشگام ساخت آثار و نشانه های مهاجران در مشهد نیز بوده اند. این یعنی آنان زودتر از هر قوم مهاجر دیگر، روزگاری به این شهر پناه آورده و مجاور شده و بعدها نه تنها پیشه و تجارت، که محله و حلقه اجتماعی خود را نیز تشکیل داده اند. سطرهای بعدی، گذری بر این تاریخ است.
محله کشمیری ها روزگاری بخشی از محله بزرگ نوغان و پایین خیابان بوده است که برابر مکتوبات تاریخی در دوره قاجار، 150خانوار جمعیت داشته و اغلب ساکنانش هم در کار تجارت پارچه بوده اند. نجف زاده می نویسد: «کشمیری ها در گذشته با مهاجرت به محله نوغان در پایین شهر و در حد فاصل محله کرمانی ها و قبرمیر تا محله خاوری ها و کوچه زابلی ها ساکن بوده اند.» هسته اصلی این محله در اوایل دوره قاجار نیز تکیهیا حسینیه آن بوده که «نورشاه کشمیری» نام داشته و در سال1240هجری قمری سقف و ستون خورده بوده است.
برای این حسینیه چند وقف نامه هم وجود دارد که موقوفه کربلایی شعبان، پسر کربلایی رجب کشمیری الاصل یکی از آن هاست. در این وقف نامه آمده که متولی می تواند پس از برداشت هزینه سالانه این موقوفه که شامل هفت دکان و دو منزل ملکی می شده، باقی درآمد موقوفات را صرف عزاداری امام حسین(ع) در دهه عاشورا کند. سوای حسینیه این محله نیز مانند همه محلات قدیم شهر دارای یک حمام و آب انبار هم بوده است که دیگر نشانی از هیچ یک آن ها باقی نیست. اسناد می گویند حاجی عبدالله کشمیری و عباسقلی مروی نامی در سال1304هجری قمری یک دکان بقالی را برای تعمیر و لای روبی حوض انبار محله کشمیری ها که در راسته نوغان قرار داشته وقف کرده است. این سندها همچنین نشان می دهد که آب انبار کشمیری ها تا سال1328خورشیدی جان داشته و خنکای شریانِ جاری اش جلای روح این محله بوده است.
محله کشمیری ها اما حالا یک کوچه باریک است، چسبیده به خانه تاریخی داروغه؛ در واقع ره باغ بهشت را که قدم بگیرید، چند دقیقه بعد، خودتان را وسط کوچه کشمیری ها پیدا می کنید که بخش اعظم وسعت اندکش را این روزها به نفع موزه صنایع دستی و فضا سازی اطراف خانه داروغه گرفته اند. از تاریخ باقی کوچه هم چند درِ کهنه چوبی باقی مانده است با سردرهای خشتی فرو ریخته که حکایت از تاریخی رو به خاموشی دارد. این یعنی از کشمیری ها در این قسمت شهر حالا تنهایک نام، روی تابلو آبی رنگ باقی مانده است و بس.
نشان حضور کشمیری ها در مشهد را می توان در اسناد باقی مانده از اواسط حکومت صفویان مشاهده کرد. برای نمونه در وقف نامه اللهوردی خان (سال 996هجری قمری) نشانی کاروان سرای وقفی اللهوردیخان را در حاشیه خیابان سفلی، جنب کوچه سیاه آب و متصل به آب انبار کشمیری ها نوشته اند. همچنین موقعیت توصیفی حوض انبار کشمیری ها در دوره صفویه نشان می دهد که این محله در دوره قاجار، بخشی از هسته محله نوغان و در قسمت شرقی آن قرار داشته و برابر آنچه اعتمادالسلطنه گفته در دوره ناصری نیز یکی از محلات قدیمی مشهد به شمار می آمده است.
تعداد کشمیری های مشهد که جزو اتباع بریتانیا محسوب می شدند، در سال 1319هجری قمری صدنفر بوده است. همچنین اسناد می گویند که در دوره پهلوی اول در محله کشمیری ها 300خانوار سکونت داشته اند که جمعیت تقریبی آنان 2هزار نفر می شده است.
بنا به گفته نجف زاده، بر تعداد این جمع بعدها افزوده شده اما پس از طرح بهسازی اطراف حرم در دوره ولیان و تخریب بخشی از محلات اطراف حرم مطهر، به مرور در سراسر شهر پراکنده می شوند و هسته مرکزی خود را از دست می دهند.
کشمیری های مقیم مشهد بیشتر در اطراف حرم و بالاخیابان مغازه دار و کاسب بوده اند و چون پاکستانی محسوب می شدند، پیش از انقلاب کار دولتی به آنان داده نمی شده است. البته ناگفته نماند پاکستانی های مشهد تاجران نامی کم نداشته اند و در دوره قاجار هم نام تعدادی از سادات کشمیری مقیم مشهد را می توان در سیاهه خادمان آستانه یافت. برای نمونه در سندی باقی مانده از سال 1308هجری قمری از سید حسن رضوی کشمیری به عنوان دربان کشیک پنجم یاد شده است.
نویسنده کتاب «گروه های مهاجر به مشهد از صفویه تاکنون» هم درباره پیشه کشمیری های مهاجر مشهد می نویسد: «مهاجران کشمیری به همراه خود، فنون سنتی تولیدی نیز وارد مشهد کردند. ادواردز سیسیل در ۱۳۲۷خورشیدی از یکی از معتبرترین رنگرزان مشهد شنید که پدر بزرگش در کشمیر به رنگرزی اشتغال داشته و در حدود سال ۱۲۳۹خورشیدی به مشهد مهاجرت کرده است. رنگرز کشمیری اظهار داشته بوده هنگام ورود به مشهد صنعت قالی بافی در این شهر وجود نداشته است و این حرفه در اواخر قرن نوزدهم میلادی در مشهد بهطور جدی آغاز شده است.
این خانواده که سیسیل از آن یاد کرده احتمالا حاج محمدعلی کشمیری، از اساتید تولید کننده فرش، در مشهد بوده که در کوچه دبستان میر( قبر میر سابق) اقامت داشته و بیشتر وی را اهل پاکستان می دانسته اند. وی اغلب فرش های تولیدی خود را به همسایه های شرقی ایران نظیر هندوستان صادر می کرده است. حاجی محمد علی کشمیری احتمالا در ۱۳۱۸-۱۳۱۷ خورشیدی فوت کرده و پس از وی، فرزندش حاج رمضان کشمیری، مدتی کار پدر را ادامه می دهد.»
کشمیری ها شیعیانی بودند که مسیر طولانی کشمیر تا مشهد را به قصد زیارت و تجارت طی می کرده اند. در بارشان عطر گرم ادویه پنهان بوده و رنگین کمان شال های معروفش زیبا کننده پیکر زنان و مردان هر بلادی که در مسیر جاده ابریشم بر سر راهشان قرار می گرفته است.
این آمد وشد آن قدر قدیمی و ادامه دار بوده است که بعدها آنان را صاحب محله و اجتماع می کند، آن چنان که سوای مشهد در هرات و کابل هم می توان دو محله با نام کشمیری ها پیدا کرد. آنان قدیمی ترین قوم مهاجر مشهد هستند که آثار هجرتشان را می توان در دوره صفوی و نیز در دوره قاجار دید.
در مشهد، نام فامیل «کشمیری» زیاد است اما همه آنها را نمیتوان به کشمیر نسبت داد. تاریخپژوهان معتقدند کشمیریهای کنونی مشهد سه منشأ متفاوت دارند. گروهی بومی اطراف مشهد هستند که خاستگاه آنان روستای قرقی است. این گروه باغدار و در کار تهیه کشمش بودهاند؛ فامیل آنها در ابتدا «کشمشی» بوده و بعدها به کشمیری تغییر کرده است.
گروه دوم برخی از تولیدکنندگان و فروشندگان پارچههای کشمیری بودهاند و بر همین اساس به کشمیری مشهور شدهاند. از معروفترین این گروه، حاجمحمد کشمیری، از بزرگترین و مشهورترین تاجران مشهد در اواخر دوره قاجار است که گویا از مازندران به خراسان آمده است. گروه سوم کشمیریها مهاجرانی هستند که از کشمیر هندوستان بهسمت خراسان آمده و مقیم آستان غریبنواز امامرضا(ع) شدهاند.
از کشمیری ها موقوفاتی در مشهد وجود دارد که یکی از آ نها وقف نامه میرزا علاء الدین محمد، پسر میرزا جلال الدین کشمیری الاصل مشهدی المسکن است که در رمضان ۱۰۱۳ هجری قمری وقف نامه ای می نویسد و در آن، یک آسیاب و دو حجره کوچک و بزرگ را که در نزدیکی نهر طرق زیر رباط شاهی قرار داشته است، وقف هزینه های 24حافظ قرآن می کند.
وقف نامه کربلایی هاشم کشمیری شالباف و کربلایی عباس کشمیری که اولی برای مسجد خونی و دومی برای مسجد خواجه مسعود به سال1314هجری قمری بوده، از دیگر باقیات صالحات باقی مانده از این قوم است.
شاید بهترین پاسخ به چرایی حضور کشمیریها در مشهد آن هم از دوره صفویه، مذهب آنان باشد و بس؛ کشمیریها بیشتر شیعه هستند و قدمت تشیع در این منطقه را باید از سده هشتم هجری جستجو کرد؛ این اتفاق خوشایند گویا در این دوران با مهاجرت عدهای از صوفیان و علمای شیعه ایرانی و گروهی از سادات به این حدود رقم میخورد و در ادامه با روی کار آمدن سلسله چکها به اوج میرسد آنچنان که امروزه شهرهای کارگیل، سرینگر، بدگام و دره کشمیر در بخش کشمیر تحت نظارت هند و مناطق بلتستان و گلگت در کشمیر تحت نظارت پاکستان، ازجمله مراکز مهم تشیع در کشمیر به شمار میآیند. اما این منطقه با مردم دوست دار ائمهاطهار(ع) برای سالها به محل نزاع و جنگ بین دو کشور هند و پاکستان تبدیل میشود و همین رخداد دلیل و اسباب مهاجرت بسیاری از آنان به مناطق مسلمان نشین را فراهم میکند.
منطقه کشمیر از سال۱۳۲۰ میلادی برابر با ۶۹8خورشیدی به مدت دو قرن یک کشور مستقل اسلامی بود، اما در سال ۱۵۸۶میلادی به تصرف حاکمان مغولی هند درآمد، سپس افغانها، کشمیر را از تسلط حاکمان مغول هند خارج کرده در ادامه سیکهای پنجاب، بر این منطقه حکومت کردند.
منطقه جامو و کشمیر تا پیش از استقلال هندوستان در سال۱۹۴۷میلادی یک دولت سلطنتی تحت حمایت بریتانیا داشت. در جریان جدایی پاکستان از هند هر دو کشور مدعی حکومت بر این منطقه بودند که به وقوع چندین جنگ بین این دو کشور انجامید.
اختلاف نظر هند و پاکستان بر سر کشمیر تاکنون منجر به سه جنگ رسمی میان این دو کشور شده است که آخرین آن جنگ سال۱۹۷۱ بود. درپی آتشبس سال۱۹۴۹، حدود یکسوم از سرزمین کشمیر، در تصرف پاکستان باقی ماند و هند نیز در سال۱۹۵۴ انضمام رسمی بخش تحت کنترل خود- موسوم به جامو و کشمیر- را به خاک خود اعلام کرد.
بیشتر مردم جامو و کشمیر به زبانهای کشمیری، اردو، دوگری، پاهاری، بالتی، لاداکی، پنجابی، گوجری و دادری صحبت میکنند. اما زبان اردو با الفبای اردو، زبان اداری این ایالت است و اغلب مردم به زبانهای هندی و انگلیسی بهعنوان زبان دوم تکلم میکنند.